سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اقتصادِ امید/ چرا نمی‌توانیم ناامید شویم؟


 

  • اقتصادِ امید/ چرا نمی‌توانیم ناامید شویم؟

    چرا وقتی در یک وضعیت بد و ناگوارِ تکرار شونده قرار می‌گیریم، نمی‌توانیم زنجیری که به پای اراده‌مان بسته شده است، بشکنیم و خود را نجات دهیم؟ با بیان دو نمونه، پرسش‌های پیش گفته روشن‌تر می‌شود:

    نمونه‌ اول: زندگی مشترکِ زن و شوهری را در نظر بگیرید. اما آن‌چنان زندگی که یکی از طرفین خود را در دوزخی آشکار می‌بیند و از بودن با همسرش رنج می‌کشد. رنجی بی‌پایان که چون ابری بر آسمان دلش سایه افکنده است. اما چرا این زندگی ادامه می‌یابد؟ اگر از او بپرسید: "چرا نمی‌توانی خودت را از رابطه‌ای رنج‌آور بیرون بکشی؟"، چه پاسخی خواهد داد؟ احتمالا می‌گوید امید دارد پس از چندی و گذشتِ مدتی شرایط بهتر شود. اما معلوم نیست مدت مورد نظرش چند سال است؟ می‌ماند و عمرش را در هنگامه‌ نزاع‌ها و درگیری‌های شکننده تلف می‌کند. او وقتی می‌فهمد که باید از این رابطه بیرون بیاید که دیگر دیر شده است، زیرا به دوران سخت سالمندی رسیده است. و از این رو جز تحمل چه می‌تواند بکند؟

    نمونه‌ دوم: شخصی را در نظر بگیرید که به هدف تجارت سودآور، وارد یک فرایند تجاری می شود. اما پس از چندی در می‌یابد که پروژه‌ای را که شروع کرده است، آن نبوده که می‌خواسته است و به عیان می بیند که در دایره ضرر و زیان افتاده است. اما چرا نمی‌تواند دایره را باز کند و از آن بیرون بجهد؟ چرا آن زمان که درمی‌یابد دارد ضرر می‌دهد، اراده‌اش در بیرون رفتن از چرخه‌ ضرر دهی کار نمی‌کند؟

    چرا نمی‌توانیم از مسیر مسدود و بن‌بستی که در آن قرار می‌گیریم، ناامید شویم؟ یکی از پاسخ‌ها را باید در حوزه‌ی"اقتصادِ امید" جستجو کرد.

    "اقتصادِ امید"، اشاره به این نکته دارد که وضعیت کنونی ما محصول تمام سرمایه گذاری‌ها و هزینه‌هایی است که بتدریج پرداخت کرده‌ایم. هزینه‌هایی که از قبیل هزینه‌ مالی، روانی، عاطفی، صرف عمر و توانایی‌هایی که بر سر آن‌نهاده ایم. از این رو هماره تمایل داریم وضعیتی را که بسیار بر سر آن هزینه کرده‌ایم، تداوم یابد. میل به ادامه‌ مسیر، علی رغم ضرر و زیان‌هایی که متحمل می‌شویم، ناشی از مجموعه‌ هزینه‌هایی است که کرده‌ایم. البته چشم‌انداز آینده و هزینه‌های آن نیز در محاسبات ما دخالت دارد. "اقتصادِ امید"، یعنی، ادامه دادن به شرایطی فرج‌افزا، وقتی آن را به سود خود می‌پنداریم. بنابر این وقتی می‌گوییم امید داریم که شرایط بهتر شود، به واقع می‌گوییم، بیرون آمدن از شرایط فعلی به سود ما نخواهد بود و هزینه‌هایی که برای آن کرده‌ایم از دستمان خواهد رفت.  

    اقتصاد امید، کنشی معقول و پذیرفتنی است، اما آن چه پذیرفتنی نیست، این است که شخص، با مشاهده‌ وضعیت اسف‌بار موجودش و این که تماما به ضرر اوست اما هنوز میل به ماندن در این وضعیت دارد. فقدان جسارت لازم برای مواجه شدن با بن بستِ تلخ موجود و ترس از آینده و فقدان جسارت لازم برای قبول شکست، سبب می‌شود افراد در شرایطی که دائما رنج می‌کشند و یا ضرر می‌دهند، باقی بمانند. آنان اما نام فقدان جسارت‌شان را در قبول شکست، "امید" می‌گذارند. زیرا احساس می‌کنند پذیرش شکست بیرون، یعنی تن دادن به فروپاشی درون. اینان زیر پوشش امید، زبونی و درماندگی‌شان را پنهان می‌کنند.

    لازم است سایه‌های امید را که بر دیوار واقعیتِ دردناک موجود افتاده است کنار بزنیم و با آن چه هست، مواجه‌ای چهره به چهره داشته باشیم. مخفی شدن پس و پشت امید و واقعیت را ندیدن، چاره‌ کار نیست. این همان کاری است که کبک می‌کند. سر به زیر برف بردن و شرایط را نادیده گرفتن و امید داشتن به این که درست خواهد شد، همان مسیری است که رو به تلاشی و اضمحلال دارد. برای برون‌رفت از وضع موجود، باید از آن چه هستیم ناامید شویم تا از دل آتشِ ناامیدی، شاید ققنوسی سربرآورد. ضرورت دارد شکست را بپذیریم. این البته هولناک است اما با پذیرش شکست و با ناامید شدن است که به جستجوی راهی دیگر برای ادامه دادن و به پیش رفتن برمی‌آییم. راهی غیر از آن چه اکنون در آن گرفتار آمده‌ایم.

    ساده ترین کار، امیدوار بودن است. این ناامیدی است که جرأت و جسارت می‌خواهد. آن ناامیدی که ما را از این جا بکَند و به مسیری دیگر پرتاب کند. و آن ناامیدی که به ما بگوید این راه به هیچ کجا نمی‌رسد. ما را متوقف کند تا در پی راهی دیگر باشیم. "تجربه"، داناترین داور و بهترین معیاری است که ما را کمک می‌کند تا دریابیم چه وقت باید امید داشته باشیم و چه وقت باید ناامید شویم.

    * منتشر شده در کانال تلگرام  نویسنده